چنانچه میدانیم تبعیض، یکی از اصلیترین دلایلی است که باعث تبدیل کودکان به کودکان کار یا حضور اجباری آنها در خیابان برای کار یا زندگی میشود. تبعیض مبتنی بر طبقه، اتنیک، ملیت، مذهب، جنسیت یا سطح توانایی جسمی و ذهنی، انواع تبعیضهایی است که کودکان متعلق به هر کدام از این گروههای تحت ستم تجربه میکنند. از طرفی این تبعیضها، گاهی با هم همپوشانی پیدا میکنند. مثلا کودک دختر بلوچ دارای معلولیتی که متعلق به خانواده فقیری است، تجربه سختتری از تبعیض را نسبت به کودک پسر متعلق به خانواده فقیری دارد که به قومیت یا اتنیک اقلیت یا به حاشیه رانده شدهای هم تعلق ندارد. از موقعیت این کودک، هر کدام از عوامل ایجاد تبعیض حذف شود، لایهای از تبعیض از روی او برداشته میشود که البته لزوما هر کدام از این لایهها به نسبت مساوی تبعیض را بر کودک تحمیل نمیکنند.
تبعیض به شکلهای مختلف جامعه و محل زندگی، خانواده و کودک را تحت تاثیر قرار میدهد. توسعه یافته نبودن محل زندگی، یکی از شکلهای تبعیض است. کودکان متعلق به اغلب اتنیکها، عربها، کردها، بلوچها، ترکها، ترکمنها و لرها اغلب در مناطق حاشیهای زندگی میکنند که معمولا با امکانات توسعهای محدودی مواجهاند. دسترسی برخی از کودکان این مناطق به امکانات آموزشی، بهداشتی و تفریحی به اندازهای محدود است که گاهی جان و سلامت آنها برای دسترسی به هر کدام از این امکانات به خطر میافتد. از طرف دیگر توسعه یافته نبودن این مناطق، دسترسی والدینشان به آموزش اولیه و مهارت آموزی و همچنین دسترسی به مشاغل را محدود میکند که به فقر آنها منجر میشود. آنها در بسیاری از موارد ناچار به استفاده از کودکانشان برای کسب درآمد میشوند. این خانوادهها همچنین ممکن است برای داشتن موقعیت بهتر یا به دلیل شرایط اقتصادی و محیطزیستی محل زندگیشان، ناچار به مهاجرت داخلی شوند و معمولا در حاشیه شهرهای بزرگ اسکان مییابند، موضوعی که احتمالا دسترسی این کودکان به خدمات را محدودتر هم میکند. همچنین در بسیاری از موارد کودکان دختر که پیش از این نیز به عنوان کارگران خانگی مشغول فعالیت بودند، ناچار به ازدواج میشوند.
از دیگر چالشهای کودکان در برخی از مناطق که با تبعیض طبقاتی و اتنیکی پیوند میخورد، نقض حق دسترسی پایدار و برابر به آب سالم است. یکی از نتایج نقض این حق، واداشته شدن بخشی از اعضای جامعه برای تامین این آب از منابع آبی محلی، مانند گودالهای یا سایر منابع ذخیره آب است. این وظیفه نیز به شکل تبعیضآمیزی عمدتا بر دوش زنان و کودکان دختر گذاشته میشود. صرف زمان طولانی روزانه یا روزهای متعدد در هفته، بسیاری از این کودکان را از تحصیل باز میدارد و چرخه نداشتن آموزش و مهارت و فقر را تکرار میکند. حمل آب، نه تنها به دلیل دوری مناطق ذخیره آب، سنگینی ظروف حمل آب و وقتگیر بودن روند تهیه آب، کودک را از سایر حقوقش مانند آموزش، تفریح و استراحت باز میدارد، بلکه در بسیاری از روستاهای سیستان و بلوچستان، از جهت دیگری هم پرخطر محسوب میشود: خطر غرق شدن کودکان در مراکز نگهداری آب که به آن «هوتک» میگویند و خطر کشته یا زخمی شدن توسط تمساحهایی که به نام «گاندو» شناخته میشوند. این کودکان ممکن است دچار معلولیت جسمی و آسیبهای روانی بلندمدت شوند.
از دیگر نتایج کمآبی و دسترسی نداشتن به منابع آبی، مهاجرت، حاشیهنشینی و تداوم فقر است. سیستان و بلوچستان و خوزستان، دو استانی هستند که سالهاست به دلیل سومدیریت، برنامهریزیهای غلط و تبعیضساختاری اتنیکی، با مشکلات جدی آب مواجه هستند. اولین گروهی که از این موضوع آسیب جدی میبینند، ساکنان این مناطق و به طور مشخص، بلوچها در سیستان و بلوچستان و عربها در خوزستاناند. اعتراضات مردم خوزستان در تابستان سال ۱۴۰۰ به کمبود آب و سیاستگذاریهای توسعهای که منجر به محدودتر شدن دسترسی مردم منطقه به منابع آبی شده است، که به «قیام تشنگان» معروف شد، نمایانگر شرایط وخیم حاکم بر منطقه است. از جمله نتایج مطالعه شده و البته قابل مشاهده از کمبود آب و نبود دسترسی پایدار و برابر به منابع آبی، از دست دادن فرصتهای شغلی وابسته به آب، مهاجرت از محل زندگی و حاشیهنشینی در شهرهاست. پدیده حاشیهنشینی نیز همواره با دسترسی محدود به امکانات آموزشی، تفریحی، بهداشتی و سلامتی همراه است. کودکان افراد حاشیهنشین بیشتر از قبل با خطر تبدیل شدن به کودکان کار به دلیل محروم شدن از تحصیل یا به خاطر فقر و نیاز به کمک برای تامین مخارج خانواده هستند. به هر کدام از این شرایط اگر لایه دیگری از تبعیض مانند معلولیت را هم اضافه کنیم، سطح آسیبپذیری کودک به مراتب بالاتر میرود.
اما تبعیض علیه کودکان به حاشیه رانده شده و تحت ستم، به همین جا ختم نمیشود. اغلب این کودکان در طول دوران کاری و زندگی خود نیز از تبعیض رنج میبرند. کودکان کار بخشی از این تبعیض را در دریافت خدمات عمومی تجربه کردهاند. گزارشات موجود نشان میدهد که بسیاری از کودکان کار از سوی نیروهای پلیس، زمانی که خواستهاند آزار یا سرقت علیه خودشان را گزارش بدهند، اگر مجددا قربانی نشده باشند، نادیده گرفته شدهاند. برخی از آنها از سوی مددکاران یا پزشکان برای دریافت خدمات درمانی مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند. قوانین موجود حتی اگر مدیران مدارس بخواهند، به آنها اجازه نمیدهد تا بسیاری از کودکان کار و خیابان را به دلیل نداشتن اوراق هویتی، ثبت نام کنند. دوباره یادآوری کنیم که بخشی از این کودکان به صورت متقاطع تبعیض را تجربه میکنند، مثلا کودکان دارای معلولیت، کودکان دختر، کودکان مهاجر یا کودکان متعلق به اقلیتهای اتنیکی، با اشکال وسیعتری از تبعیض روبرو هستند. به عنوان مثلا به دلیل نبودن مترجم زبان اشاره در ادارههای پلیس و مراکز درمانی، حقوق کودکان کارِ ناشنوا به کرات تضییع میشود.
چنانچه اشاره شد، یکی از نمونههای تبعیض کودکان متعلق به ملیت یا اتنیک متفاوت، محروم شدن از یکی از حقوق اساسی آنها، یعنی داشتن اوراق هویتی است. مثلا کودکان بلوچ زیادی در سیستان و بلوچستان فاقد مدارک هویتی هستند. همچنین تقریبا تمام کودکان افغانستانی مهاجر در ایران از داشتن اوراق دایمی هویتی محروم هستند. به این ترتیب آنها از دسترسی به امکانات رفاهی، بهداشتی، سلامتی و حتی آموزشی محروم هستند. راه حلهای موقتی که دسترسی پایدار این کودکان به حقوقشان را تامین نکند، مد نظر فعالان حقوق کودکان نیست.
همچنین بسیاری از کودکان در روستاها و شهرهای استانهای مرزی یا برخی استانهای مرکزی و حاشیه شهرهای بزرگ از دسترسی به امکانات آموزشی مناسب، با کیفیت و رایگان محروم هستند. همین عوامل و نداشتن امکانات رفاهی و توسعهای در این مناطق به همراه عوامل دیگری میتواند این کودکان را به کودکان کار تبدیل کند، کودکانی که تمام یا بخش زیادی از وقت خود را صرف کار کردن میکنند و از داشتن حق تفریح و آموزش محروم میشوند.
در شرایطی که در بسیاری از خانوادهها، به دلیل تبعیضهای ساختاری و فرهنگی جنسی و جنسیتی، زنان در موقعیت ضعیفتر اقتصادی قرار دارند، با غیبت مرد، وضعیت اقتصادی خانواده از هم میپاشد. در چنین شرایطی، کودکان در معرض خطر جدی تبدیل به کودکان کار هستند. . در بسیاری از خانوادههایی که با تبعیضهای متقاطع، مانند تبعیض اتنیکی و طبقاتی روبرو هستند، پیش از غیبت پدر نیز کودکان عمدتا به کار نیمه یا تمام وقت مشغول هستند.