بسیاری از ما چه به دلیل تبلیغات حکومت و چه به خاطر دیده نشدن انواع کار کودکی، وقتی با عبارت «کودکان کار» مواجه میشویم، بدون اختیار «کودکان کار خیابان» در ذهنمان میآید. اما فعالان حقوق کودک همواره تاکید و یادآوری میکنند که کار کودکان تنها به چند نوع خاص که بیشتر دیده و تکرار میشوند محدود نیست.
طبق اطلاعات مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت کار، در سال ۱۳۹۶ حدود نیم میلیون کودک ۱۰ تا ۱۷ ساله شاغل شناسایی شدهاند که یک سوم آنها در فعالیتهای کشاورزی، جنگلداری و ماهیگیری مشغول کار بودند، حدود ۱۵ درصد در فعالیتهای تولید صنعتی و حدود ۱۳ درصد در فعالیتهای ساختمانی مشارکت داشتند. کودکان بسیاری نیز به ارایه خدمات مانند فروشندگی مشغولاند. این فعالیتها را میتوان به موارد ریزتری مانند کارگاههای قالیبافی، کار در نانوایی یا شاگردی تعمیرگاه اتومبیل، به عنوان نمونههایی از کار کودکان تقسیم کرد.
اما اگر به تعریف کار کودکی بازگردیم، همچنان کارهایی هستند که وجود دارند، اما در شمارش نمیآیند یا بلافاصله در مثالهای ما جا نمیگیرند. کار کودکی، هر نوع از بهرهکشی اقتصادی از کودک است که باعث جا ماندن کودک از دستیابیاش به سایر حقوقش شود، شامل حق آموزش، استراحت، تفریح، سلامتی و بودن با خانواده. به این ترتیب، ازدواج کودکی، از منظر کار کودکی و وادار شدن کودک دختر به کار خانگی نیز نقض حقوق کودک به شمار میرود. هرچند بسیاری از دختران در خانه والدینشان هم به کار کودکی وادار میشوند. کار خانگی، مجموعهای از فعالیت از نظافت، خرید، آشپزی و سایر فعالیتهای مرتبط با هر کدام از آنها را شامل میشود. کودکان دختر عمدتا مدت کوتاهی بعد از ازدواج حامله شده و ناچارند نقش کودک-مادری را نیز به عهده بگیرند. کودکان ناچار میشوند تا مجموعهای از وظایف مرتبط با نگهداری و تربیت کودک تازه متولد شده را نیز به عهده بگیرند. این وظایف که با بزرگ شدن فرزند، متنوع و گاه سختتر میشود، تا زمان قرار داشتن کودک-مادر در سن کودکی، یعنی زیر ۱۸ سالگی، به عنوان نقض حقوق کودک در قالب کار کودکی طبقهبندی میشوند. حمل بار سنگین، کار با وسایل خطرناک مانند لوازم شستوشو، وسایل برنده و وسایل پخت و پز، کودک را به دلیل ناتوانیهای جسمی، ناآگاهی و نداشتن احتمالی سواد کافی، در معرض آسیبهای جدی مانند خطر مسمومیت، جراحت، سوختگی و انواع بیماریها و معلولیتهای جسمی کوتاه و بلندمدت قرار میدهد. از منظر حقوقی، این کارها به عنوان اشکال کار سخت نیز که به صراحت و برای تمام کودکان ممنوع شدهاند، طبقهبندی میشوند. حتی داشتن معلولیتهای جسمی و روانی نیز سبب نمیشود که کودک معلول در چرخه کار و درآمدزایی قرار نگیرد.
یکی دیگر از مشاغل سخت و البته رایج برای کودکان، کار آنها در مزارع است. اما باید در نظر داشته باشیم که در بسیاری از موارد، شواهد نشان داده است که کودکانی که در مزارع کار میکنند، در خانوادههایی زندگی میکنند که با فقر شدید اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند و گاهی خانواده بدون کمک کودکان، از عهده تامین مخارج خود عاجز است. آنها همچنین معمولا به خدمات آموزشی دسترسی ندارند و گاهی به دلایلی مانند مهاجرت، از برخی خدمات از جمله آموزش محروم شدهاند. رفع نکردن این ریشهها و وارد شدن قهری به پدیده کار کودکی، میتواند کودکان را در موقعیت خطر بیشتری قرار دهد. این موضوع در مورد سایر انواع کار کودکی، حتی در مورد ازدواج کودکی هم در بسیاری از موارد صادق است.
دسترسی نداشتن به آب سالم و کمبود آب، به شکلهای مختلفی حقوق کودکان را نقض میکند، از جمله وادار شدن برخی از کودکان به کار سخت و خطرآفرین حمل آب. در بسیاری از روستاها و شهرهای کوچک در استان سیستان و بلوچستان و برخی استانهای مرکزی مانند کهکیلویه و بویراحمد، حمل آب برای آشامیدن و شستشو، جزو وظایف زنان و دختران به خصوص دختران بلوچ محسوب میشود. این کار، زمان زیادی را از دختران میگیرد و احتمال محروم شدن آنها از حضور در مدرسه را بالاتر میبرد. آنها باری سنگین را حمل میکنند که به جسمشان آسیب میزند. کودکان همچنین میتوانند در معرض رفتار نامناسب و آسیبزای بزرگسالان قرار گیرند.
یکی از حالتهای کار کودکان، کار کردن آنها به عنوان کارگر فصلی است. کودکان ممکن است به دلیل شرایط خانوادگی، نبود قوانین حمایتی و فرهنگ منطقهای که در آن زندگی میکنند، در فصلهایی از سال به کار مشغول باشند. این کودکان که عمدتا به کارهای کشاورزی و شبانی مشغولاند، از بازی، تفریح، استراحت و آموزش محروم میشوند. گرچه گروهی از این کودکان عمدتا در فصل تابستان و بعد از تعطیلی مدارس به این فعالیتها مشغول میشوند، اما همچنان به مهارت آموزی متناسب با سن و علاقهشان دسترسی ندارند. کار این کودکان با سن، شرایط جسمی و نیازهای دیگرشان که مرتبط با سلامت، رشد و توانمندیشان است، تناسبی ندارد. آنها همچنین در معرض آسیبهای جسمی مرتبط با انجام کار سخت، مانند حمل وسایل سنگین و آسیب دیدن یا حتی مرگ در اثر کار با وسایل خطرناک یا سقوط از بلندی (مانند درخت یا کوه) قرار دارند. کودکانی که به کار شبانی مشغولاند نیز در معرض آسیبدیدن در طبیعت، آزارجنسی یا آسیب دیدن در اثر مواجهه با حیوانات درنده هستند.
البته کودکانی که در معرض کارگری فصلی قرار دارند، با خطرات دیگری نیز روبرو هستند. آنها عمدتا با فقر دست به گریباناند و در موارد زیادی خانواده آنها ناچار به ترک محل زندگی و حاشیهنشینی در کنار شهرهای بزرگ هستند. در این شرایط، احتمال از دست دادن فرصت تحصیلی برای کودکان و تبدیل آنها به کارگر تمام وقت بسیار بالاست. خانواده اغلب آنها به دلیل دست و پنجه نرم کردن با فقر و نداشتن مهارت، از تامین مخارج زندگی در شرایط تازه عاجز است و کودکان نیز ناچار به پیوستن به بازار کار هستند. در بسیاری از موارد کودکان دختر که پیش از این نیز به عنوان کارگران خانگی مشغول فعالیت بودند، ناچار به ازدواج میشوند.
کارهای غیررسمی اما مرسوم در برخی از مناطق مانند سوختبری در سیستان و بلوچستان و کولبری در کردستان و بخشی از آذربایجان، از دیگر کارهای سخت و خطرناکی است که برخی از کودکان در این مناطق به دلیل فقر و شرایط اقتصادی و توسعهای منطقهای وادار به انجام آن هستند.
آسیبهای حین کار از اتفاقات شایع در مورد تمام کودکان کار است. این آسیبها اگر به مرگ تراژیک کودکان منجر نشود، در موارد زیادی باعث معلولیت کودکان میشود. در حالی که کودکان دارای معلولیت به طور کلی از حقوقشان بهرهمند نیستند و با تبعیضهای مختلفی دست و پنجه نرم میکنند، کودکان کار دارای معلولیت با آسیبهای بیشتری دست به گریباناند.
در برخی خانوادههای کمدرآمد، کودکان با معلولیتهای جسمی و حرکتی، حسی (نابینایی، ناشنوایی) و ذهنی، وارد چرخه کار میشوند. کودکانی که معلولیتهای جسمی و حرکتی دارند و امکان بیرون رفتن از خانه برایشان توسط حکومت و جامعه فراهم نشده است، عموما در داخل خانه وادار به انجام کارهایی میشوند که علاوه بر تاثیرات روانی، روی وضعیت بدنی آنها نیز اثر منفی میگذارد. به عنوان مثال، نشستن پای دار قالی برای ساعات طولانی، روی ستون فقرات، گردن، دستها و پاهای کودکان اثراتِ جبرانناپذیری به جا میگذارد و در برخی موارد، کمتوانی جسمی کودک را به ناتوانی مطلق تبدیل میکند. کودکان دارای معلولیت همچنین ممکن است در کارگاههای تولیدی به کار گرفته شوند که حتی از حداقل استانداردهای بهداشتی نیز برخوردار نیستند. این شرایط روی وضعیت جسمی و روانی کودک معلول اثرات زیانباری دارد. در مجموع، آسیبهای مستقیم و غیرمستقیم کار در خانه و خارج از خانه، در کنارِ دسترسی نداشتن به خدمات بهداشتی و توانبخشی، تغذیه مناسب و مراقبتهای لازم، به کیفیت و کمیتِ زندگی کودکان کارِ دارای معلولیت بیش از سایر کودکان کار لطمه میزند.
اما کار کودکان تنها محدود به کار کردن کودکان متعلق به خانوادههای فقیر نمیشود. حضور روزافزون شهروندان در فضای مجازی، کودکان را با شکلهای متنوعتر و مدرنتری از کار کودکی مواجه کرده است. این کودکان اغلب با بهرهکشی از سوی بزرگسالان خود روبرو هستند و با معرفی یا تبلیغ مستقیم یا غیرمستقیم محصولی که گاه حتی محصول مورد استفاده کودکان هم نیست، برای بزرگسالان، درآمدزایی میکنند. اغلب این کودکان اختیاری برای درآمدی که کسب شده است ندارند. بعضی از آنها مجبورند تا ساعات زیادی را صرف آماده شدن و تهیه محتوای آنلاین کنند. اگر چنین اتفاقی نیفتد، همچنان حقوق کودک با تجاوز به حریم خصوصی او و به خطر افتادن امنیت روانی و جسمیاش نقض شده است. بسیاری از این کودکان، با وجود آن که لزوما در جریان تمام اتفاقاتی که پیرامونشان میافتد، نیستند، اما به سرعت با مفاهیم آسیبزای «مقایسه»، «مورد پسند دیگران قرار گرفتن» و «تایید شدن توسط دیگران» آشنا میشوند. برخی از آنها همچنین به واسطه داشتن صفحات اجتماعی، بدون نظارت، مراقبت و آموزش، در فضای مجازی نیز حضور دارند و به این ترتیب احتمالا بیشتر از همسالان خود در معرض آزارگری، قلدری و باجگیری قرار دارند. از طرف دیگر هویت مجازی که از کودکان ساخته میشود، هرگز قابل حذف شدن و فراموشی نیست و آینده حرفهای و شخصی کودکان را تحت تاثیر قرار خواهد داد. اگر شکل سنتی کودکان کار عمدتا به دلیل فقر و نیازهای اقتصادی شکل میگیرد، یکی از مهمترین دلایل شکل گرفتن پدیده کودکان کار مجازی، نگاه مالکانه داشتن نسبت به کودکان به جای نگاه حق محور است. والدین و اطرفیان این کودکان، خود را مالک آنها میپندارند و در نبود قوانین بازدارنده و نبود آگاهی عمومی، حقوق کودکان خود را نقض میکنند.