آیا می شود حکم صادر کرد و گفت زندگی برای این کودکان مرده است؟! – خاله ازم فال میخری؟! – آقا یه دشت به من میدی؟! این عبارتها و مشابه آن را هر کسی که در خیابانهای تهران روزانه تردد دارد و یا در طول روز در یکی از چهارراهها توقف داشته باشد، دست کم یکبار آن را شنیده است. این صحبتهای کودکانی است که به جای تحصیل علم و دانش ، برخورداری از امکانات رفاهی ، غرق شدن در رویاهای کودکی و…. به دنبال معیشت و کسب درآمد در خیابانها ، با انجام نازلترین کارها هستند. عده ای از آنها برای کمک به خانواده هایشان به دنبال افراد و ماشینها می دوند و عده ای دیگر که در معرض انواع آسیبها و سوءاستفاده ها می باشند، خود وسیله کسب درآمد برای کارفرمایانشان هستند.
سرنوشت این کودکان بارها در مجامع مختلف، نهادهای دولتی و غیر دولتی از سوی متولیان امر مورد بحث و آسیب شناسی قرار گرفته است. در همه این نشستها و دورهمی ها حرف از ساماندهی کودکان کار است. هر چند که این بحثها، هر از گاهی داغ شده و باز به دست فراموشی سپرده می شود.چندی پیش در خبرها آمده بود که کار کردن کودکان زباله گرد در خیابانها ممنوع است.
فارغ از اینکه این ممنوعیت آیا می تواند کمکی به روزگار ناخوشایند این کودکان بکند یا خیر؟ واقعیت این است که ممنوعیت، محدودیت می آورد و محدودیت ، خلاقیت!
حتی ممنوعیت، بدون در نظر گرفتن همه جوانب امر و پیدا کردن یک راهکار مناسب، کودکان را به سمت راهها و شیوه هایی دیگر از کسب درآمد راهنمایی خواهد کرد و زمینه سوءاستفاده بیشتر از آنها را فراهم خواهد آورد.
کار کودک در بسیاری از کشورها و سازمانهای بین المللی فعالیتی استثماری تلقی می شود. بر اساس آمار سازمان جهانی کار سالانه ۲۵۰ میلیون کودک ۵ تا ۱۴ ساله در جهان محروم از کودکی می شوند.ایران نیز از کودکان کار تهی نیست این کودکان به دلیل کم سن و سال بودن و عدم نظارت دستگاهها، در بسیاری از موارد استثمار شده و حتی بر اساس ارزش واقعی کار خود، حقوق دریافت نمی کنند.آمار دقیقی از تعداد کودکانی که در بخشهای مختلف کار می کنند در دسترس نیست ولی برخی آمارهای غیر رسمی تعداد این کودکان را بیشتر از یک میلیون نفر برآورد کرده اند.
شاید در وهله نخست فقدان وجود خانواده، عنصر اساسی در کار کردن این کودکان به نظر برسد اما واقعیت این است که ۹۵ درصد جمعیت کودکان کار در تهران صاحب خانواده بوده و فقر فرهنگی و اقتصادی خانواده ها آنان را مجبور به کار می نماید. رسیدگی و توانمند سازی والدین این کودکان می تواند در رفع این پدیده تا حدودی موثر باشد.
عمدتاً دو گروه کودکان کار در خیابان وجود دارند که شامل ” کودکان خیابان” و ” کودکان خیابانی” است. کودکان خیابانی گروهی هستند که خیابان محل کار آنها محسوب می شود اما ارتباطشان با خانواده قطع شده و اگر به طور مستمر نیز به خانه رجوع نکنند در هر حال پشتوانه خانوادگی دارند اما کودکان خیابان کودکانی هستند که محل کار و زندگیشان خیابان است.
البته مهم این است که برای تفکیک و رسیدگی به موضوع “کودکان کار” و برنامه ریزی طولانی مدت برای حل مشکلات کودکان خیابانی، بایستی میان کودکان دستفروش، کودکان زباله گرد و کودکانی که درگیر جرم هستند تفاوت قایل شد.
بانک جهانی، گسترش فرصتهای تحصیلی از راه آموزش در ساعات بیکاری، ارایه خدمات حمایتی به والدین،اجرای دقیق قوانین علیه قاچاق کودک و …را از جمله راهکارهای دفاع از منافع کودکان می داند.
در هر حال این کودکان بدون داشتن اندک توقعی از زندگی، رها در آشوب خیابانها و پهنه بازارها، هر روز و هر روز بیشتر تحقیر می شوند. هرگز نسیم مهربانی گونه های آنها را نوازش نکرده و نخواهد کرد.
این کودکان سرانجامی جز خیایان ندارند. آیا می شود حکم صادر کرد و گفت زندگی برای این کودکان مرده است؟!
پس : “آقایان” ” خانم ها “، کجاست سمت حیات؟”