بررسی جامعه کودکان خیابانی؛ بحران، آسیب و یا مسئله اجتماعی

مقدمه

در بررسي موضوع كودكان خياباني مي بايد نخست اين موضوع را مشخص كنيم كه آيا پديده كودك خياباني يك مساله اجتماعي است ؟ يا يك آسيب اجتماعي ؟ يا يك بحران اجتماعي ؟ يا آنكه جرم ؟ به طور كلي تمام رخدادهاي اجتماعي كه در اثر كنش ها و واكنش ها  و روابط اجتماعي بين افراد و يا بين افراد جامعه و يا در جامعه بوجود مي آيد ، تحت عنوان پديده هاي اجتماعي (Social plenoomena) ناميده مي شوند.

پديده هاي  اجتماعي  تا زماني كه وجودشان براي نظام اجتماعي و عناصر متشكله آن ضرورت داشته و مفيد فايده بوده و موجوديت نظام اجتماعي و عناصر متشكله آن را مورد تهديد قرار نداده  باشد به عنوان پديده هاي به هنجار و مطلوب تلقي مي شوند و غير از آن نابهنجار محسوب مي شوند. عكس العمل نظام اجتماعي نسبت به پديده هاي نابهنجار تحت تاثير عوامل و شرايطي از جمله ميزان برداري جامعه ، ميزان خطرات ناشي از وجود پديده نابهنجار و نظاير آن بستگي دارد.

 

بيان مساله کودکان خیابانی

از آنجا كه بخش اعظم پديده هاي  نابهنجار از كنش و واكنش هاي درون نظام اجتماعي بر مي خيزد آن را به طور عام مساله اجتماعي (social problem) مي نامند اينگونه مسايل تحت عناوين ديگر مانند آسيب هاي اجتماعي ، ناهنجاريهاي اجتماعي ، كجرويهاي اجتماعي ، انحرافات اجتماعي نيز ناميده مي شوند(سيف اللهي 1381 ، 389-388)

در تعريف ديگر ، آسيب هاي اجتماعي به هر نوع عمل فردي جمعي اطلاق مي شود كه در چارچوب اصول اخلاقي و قواعد عام عمل جمعي رسمي يا غير رسمي جامعه محل فعاليت كنشگران قرار نمي گيرد و در نتيجه با منع قانوني و يا قبح اخلاقي و اجتماعي رو به رو مي گردد. به همين دليل كجروان سعي دارند كجرويهاي خود را از ناظران قانون ، اخلاق و نظم اجتماعي پنهان نمايند.

زيرا در غير اينصورت  با تعقيب قانوني ، تكفير اخلاقي و اجتماعي مواجه مي شوند (عبداللهي ، 1381 ،215)

مشكل اجتماعي نيز به وضعيتــي كه به اعتقاد بسياري از افراد جامعه (نه الزاماً اكثر آنها ) كيفيت زندگي يا مهمترين ارزشهاي آنها را خدشه دار مي كند ، علل يا عواقب اجتماعي دارد  و يا براي حل آنها بايد به اصلاح سياستهاي اجتماعي پرداخت ، اطلاق مي شود (رفيعي 1380 ، 25)

در تفكيك جرم و بزهكاري نيز اصولاً تقسيم انحراف اجتماعي به بزهكاري و جرم نه بر اساس نوع و شدت رفتار انحرافي بلكه بر اساس سن فرد به هنگام ارتكاب رفتار ياد شده  انجام مي گيرد. رفتار انحرافي جواناني كه هنوز به سن قانوني نرسيده اند بزهكاري ناميده مي شود  جوانان مرتكب اين  رفتارها را بزهكار (delinquent) مي نامند. رفتار بزهكارانه جوانان طيف گسترده از انحراف اجتماعي است كه هم شامل رفتارهايي نظير فرار از مدرسه است ك از نظر اجتماعي پذيرفته  شده نيست و هم شامل اعمال غير قانوني نظير سرقت (احمدي 1384)

در جمهوري اسلامي ايران قوانين كيفري مشخص در خصوص كودكان خياباني وجود ندارد اما درباره مصاديق آن همچون ولگردي و گدايي ، قوانيني به تصويب رسيده كه به آنها اشاره مي كنيم :

طبق ماده 217 قانون اصلاح مواردي از قانون آيين دادرسي كيفري مصوب شهريور ماه 1361 ،  كميسيون  امور قضايي مجلس شوراي اسلامي ، ولگردي جزئ اعمال خلاف ذكر شده در حاليكه در كشوري مثل فرانسه ولگردي جرم است.

همچنين در كشورهاي پيشرفته ، گدايي به خصوص گدايي اطفال و جوانان يك عمل ضد اجتماعي خطرناك محسوب مي شود لكن در كشورهاي آسيايي و آفريقايي جرم نيست و مجازات ندارد. در فرانسه طبق ماده 277 مجموعه قوانين كيفري ، گدايي جرم و مجازات آن از 3 ماه تا 6 ماه حبس است. مجازات گدايي در اماكني غير از محل اقامت دائمي از 6 ماه تا 2 سال حبس مي باشد (دانش ، 1374، 219) از اين رو با توجه به تعريف ارائه شده مي توان پديده كودكان خياباني را يك مشكل يا مساله اجتماعي ناميد ، چرا كه به زعم بسياري از مردم اين پديده بسياري از ارزشهاي جامعه مانند حفظ كرامت و حقوق انساني ، اهميتي كار و تلاش و … را خدشه دارد مي كند و در نهايت علل يا عواقب اجتماعي دارد يعني در عين آنكه خود معلول بسياري از عوامل و متغيرهاي اجتماعي ديگر مي باشد مي تواند به عنوان يك منبع عمده آسيب رسان در جامعه بدل گردد در چنين وضعيتي حل اين معضل  نيازمند اقدام جمعي و اصلاح سياستهاي اجتماعي در سطوح گوناگون مي باشد. بديهي است چنانچه نتوان تمهيداتي براي كنترل يا تعديل مشكل اجتماعي انديشيد بايد منتظر بحران اجتماعي در جامعه بود.

اما كودك خياباني  به چه كساني اطلاق مي شود ؟ كودك خياباني بر اساس ماده يك پيمان نامه حقوق كودك ، به افرادي اطلاق مي شود كه زير 18 سال مي باشند ، در خيابان زندگي و كار مي كنند. خانواده ندارند  و يا امكان دسترسي به خانواده برخي از آنها وجود ندارد و بازگشت آنها نيز به خانواده امكان دارد و خانواده نيز منتظر بازگشت آنها است و همينطور كودكاني كه خانواده منتظر آنان نمي باشد (ملكي 1385 : 3)

در تعريفي ديگر ، كودكان و نوجوانان خياباني كساني هستند كه بنا به دلايل مختلف اعم از عوامل فردي ، خانوادگي و اجتماعي جهت تامين حيات و بقاء خود و يا خانواده شان از خانه و خانواده بيرون آمده اند و به سطوح شهر و ترجيحاً خيابانها و پاركها و … جهت كار  وزندگي روي آورده  اند كه برخي از آنها به شكل هاي مختلف در ارتباط با فاقد ارتباط با خانواده خويش مي باشند (همان 5)

1- كودكان خياباني يا در خيابان (children on the street) : كودكان شاغل در خيابان اند. اين كودكان از خانواده هاي كم درآمد و پر جمعيت آمده اند و علت بودن آنها در خيابان كسب درآمد است. در اين كودكان احساس تعلق و ارتباط با خانواده وجود دارد اما ميزان اين ارتباط  متفاوت است و ممكن است روزانه  تا چند بار در سال باشد. برخي از اين كودكان به مدرسه مي روند هر چند ممكن است در فضاي روابط درون خيابان ، درگير مشكلاتي مانند مصرف مواد مخدر و رفتارهاي خلاف قانون شوند اما به طور كلي رفتارهاي مجرمانه محدودي دارند. اين گروه اكثريت كودكان خياباني را تشكيل مي دهند.

2- كودكان خيابان (children of the street) كودكان خيابان ، گروه كوچكتري از كودكان  خياباني را تشكيل مي دهند  اما مشكلات آنها نسبت به گروه اول بسيار پيچيده تر است. براي اين گروه از كودكان ، خيابان به منزله خانه است. آنها در خيابان در پي سر پناه و غذا هستند و ديگر افراد خياباني براي آنها حكم خانواده را پيدا كرده اند. اين كودكان با مدرسه بيگانه اند. برخي از آنها به صورت غير قانوني زندگي مي كنند و ممكن است در شرايط  نا امن قرباني آزارهاي جسمي و جنسي شوند (شاوردي ، 1383 ، 21)

البته مي توان تقسيم بندي ديگري از كودكان خياباني بر حسب وضعيت سرپرستي ، محل خواب يا  ميزان ارتباط با خانواده ارائه كرد.

حزن آور كودكان خياباني به عنوان يك واقعيت اجتماعي براي بسياري از جوامع  زاييده نيمه دوم قرن  20 به حساب مي آيد. در اين جريان ، هر روز شاهد كودكان بيشتري هستيم كه در خيابانها گدايي مي كنند ، زندگي مي كنند و به كارهاي پست و غير قانوني مي پردازند ، مورد آزار و سوء استفاده قرار مي گيرند كه صرفاً بعضي از آنها اعلام و آشكار مي گردد و بسياري ديگر مكتوم و پوشيده باقي مي ماند در حاليكه اين پديده به گونه اي آشكار  در حال رشد و به بسياري از بي نظمي هاي اجتماعي ، بيماريهاي فردي ، رفتارهاي نامناسب ، ناهنجاريهاي اجتماعي و نظاير آن منجر شده و مي شود  و اين دور تسلسل همچنان ادامه پيدا مي كند (شيخي 1383 ، 36) كودكان خياباني قرباني شرايط نامساعد خانوادگي و اجتماعي ، اقتصادي جامعه اند. بزه ديدگي اين كودكان  ابعاد بسيار و خيم و گسترده اي دارد مانند خريد و فروش اين كودكان  سوء استفاده جنسي ، اعمال خشونت آميز ، آزار جنسي يا رواني و قتل.

حدود 100 ميليون كودك خياباني در دنيا وجود دارد كه از ميان آنها ، حداقل 40 ميليون در آمريكاي لاتين هستند. وخيم تر شدن اوضاع اقتصادي ، اجتماعي ، فقر ، بينوايي در حال افزايش ، مهاجرت دسته جمعي و بي وقفه روستاييان عوامل اصلي افزايش تعداد كودكان خياباني است.

اصولاً يكي از شاخصهاي بين المللي توسعه يافتگي شناخته شده از سوي سازمان بهداشت جهاني و سازمان يونيست ، چگونگي وضعيت كودكان در آن كشور مي باشد وضعيت زندگاني كودكان و زنان ، روشن ترين نشانه هاي توان ملتها و جوامع است. اگر در كشوري جوانترها آسيب پذير باشند و به حال خود رها شوند تا راهشان را خود بيايند ، در آن شكور بهر حقوق مردم  نيز تجاوز مي شود و كشور آينده خود را در جهان به عنوان يك شريك برابر به خطر مي اندازد. كودكان و زنان ضعيف و وابسته ، كشورها را ضعيف و وابسته مي سازند . در عوض زنان و كودكان قدرتمند و بهره مند از حقوقشان ، جوامعي خود اتكا و مستقل پديد مي آورند(يونيسف ، 1380 :62)

 

ضرورت تحقيق و بررسی کودکان خیابانی

يكي از آسيب هاي جدي كه جوامع در حال توسعه از جمله جامعه ايران را تهديد مي  كند  ، گسترش روز افزون كودكان خياباني است كه بدليل گوناگون بخشي يا همه اوقات خود را در خيابان ها سپري مي كنند و عمدتآً از طريق  تكدي ، بزهكاري ، شغل هاي كاذب فصلي و …امرار معاش مي كنند. ويژگي عمده كودكان خياباني اين است كه احساس امنيتي را كه به طور طبيعي ، خانواده در طي مراقبت ، تغذيه ، آموزش و بازي با كودكان فراهم مي كند بدست نمي آورند ، در نتيجه اصول اخلاقي  حاكم بر جامعه و روابط موجود در آن از سوي افراد فوق مردود شناخته شده و اكثراً نيز تمايل به رفتارهاي مجرمانه ، خود تخريب گرايانه همچون مصرف مواد ، بي بند و باريهاي جنسي ، و نظاير آن دارند. اين گروه از كودكان نسبت به خرده فرهنگ گروهي خود شديداً پايبند بوده و از انسجام گروهي بالايي برخوردارند ، با اين حال در مراقبت از خود سهل انگار بوده و حس هويت آنها باعث بيگانگي هر چه بيشتر شان از جامعه مي شود. شرايط زندگي اين گروه  از كودكان  بويژه در سنين اوليه به گونه است كه امكان همنوايي با جامعه و هر گونه ساختاري را مشكل مي سازد و در نتيجه بدليل پرورش در چنين وضعيتي ، اثرات عميقي بر ابعاد جسماني ، هيجاني و عقلاني اين كودكان بر جاي مي نهد كه به ناچار تا سنين جواني و بزرگسالي ادامه مي يابد (دهگان پور ، 94-93)

طبق نظر يونيسف ، كودكان خياباني با واقعيت تلخ جدايي از خانواده و خطر از دست دادن امكانات اساسي همچون بهداشت و آموزش مواجه اند. دونالد استورات ، اعتقاد دارد كه فقدان يا از دست دادن روابط بسنده با يكي از والدين ، از نظر بهداشت رواني يكي از بزرگترين مشكلات كودكان خياباني است. كودكان خياباني ، با فقر شديد و تجربه خطرهايي مواجه اند كه اثر مخربي بر سلامتي آنها دارد. آنها با گرسنگي و تغذيه نامناسب ، مشكلات بهداشتي ، بيماري ، حفظ سلامت رواني ، تاخيرهاي تحولي ، مشكلات روان شناختي و عدم پيشرفت تحصيلي مواجه اند (صالح 145- 144)

در ايران پديده نو ظهور  و شوم كودكان خياباني ، محصول سياستگزاران مناقص ، فقدان برنامه ريزيهاي مناسب ، سوء مديريتها ، ناهماهنگي در ابعاد مختلف  اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي ، جمعيتي و .. است. كه موجب شده ايران نيز مانند بسياري از كشوهاي در حال گذار در معرض اين پديده نابهنجار قرار گيرد.

به عنوان مثال در بخش سياستهاي جمعيتي ، رشد جمعيت ايران در فاصله سالهاي 55 تا 60 به دو برابر افزايش يافت.  و از سال 58 تا 71 رقمي در حدود 25 ميليون نفر به جمعيت ايران افزوده شد كه عمده آنها در گروه سني 14-0 سال قرار داشتند. به عبارتي ديگر 25 ميليون كودك زير 14 سال به جمعيت كشور افزوده شد در حاليكه اين بخش عظيم ، نيازمند غذا ، بهداشت ، آموزش و پرورش ، اشتغال و … هستند . بديهي است كه بدليل عدم تناسب امكانات جامعه با نيازها و خواسته هاي اين گروه به همراه ضعف هاي ساختاري و بنيادي موجود در جامعه مانند فرصتهاي ناكافي اشتغال ، كمبود امكانات آموزشي ، كمبود مراكز ورزشي ، تفريحي و روند رو به رشد تورم و … موجي از بحرانها و آسيب هاي اجتماعي را پديد آورده است كه يكي از  پديدي آورده است كه يكي از آنها  پديده كودكان خياباني است.

از نگاهي ديگر پديده كودكان خياباني از نشانگران اصلي است كه بر حسب آن مي توان ، درجه صحت و سلامت نظام خانواده و جامعه را سنجيد و در اين راستا افزايش كودكان خياباني ، برايندي از كژ كار كردها و كار كردهاي نامناسب  نهادهاي اثر گذار در ظهور اين آسيب مي باشد و گرنه هيچ كودكي ، با افكار مجرمانه و بزهكارانه بدنيا نمي آيد.

صرف نظر از نقش ساير عوامل ، مهمترين عامل ظهور پديده كودكان خياباني ، وجود عامل دافعه و بحران در نهاد خانواده مي باشد كه خود ، معلول عوامل اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي و سياسي  موجود در جامعه مي باشد. به عبارت ديگر ، خانواده به عنوان اولين پايه گذار شخصيت و ارزشها و معيارهاي فكري ، نقش مهمي در تعيين سرنوشت و خط مشي زندگي آينده فرد دارد و اخلاق و صحت و سلامت رواني فرد تا حدود زيادي در گرو آن است. واكنش كودك نسبت به محيط خود بالطبع تحت تاثير موازين اجتماعي و فرهنگي گروهي است كه در ميان آنها بزرگ شده است.

از آنجا كه خانواده ، خود يك واحد اجتماعي است و ارزشها و معيارهاي اجتماعي از طريق آن به كودك منتقل مي شود ، به عنوان يك واسطه از لحاظ تاثير محيط اجتماعي بر كودك اهميت فراواني دارد(احدي : 1378 : 181)

از سويي ديگر خانه و خانواده مكاني است كه كودك با تمام تجربيات ، لحظه هاي اجتماعي و زندگي خود بدان باز مي گردد. در آنجا او بدنبال مداوا و مرهمي براي تالمات ، شكستها و جراحات و زخمهاي وارد بر خود مي گردد تا آلام خود را تسكين بخشد. خانه مكاني است كه او تجربه اجتماعي روزانه خود را با شتاب به دورنش مي آورد آن تجربه  را مورد ارزيابي قرار دهد ، به خاطر آن ستايش و تشويق شود و يا آن را به بوته فراموشي بسپارد و فقط به عنوان يك تجربه از آن درس بياموزد (ساعي ، 1382، 23)

اما كودكان خياباني ، اغلب كودكان مطرود و طرد شده هستند. كودك مطرود ، كودكي است كه از طرف والدين اصلي خود طرد شده است. طرد كودك ممكن است به درجات مختلف صورت گيرد. يعني كودك كاملاً از محبت والدين محروم شود يا نسبت به سلامت و خواسته هاي او بي توجهي شود و يا كودك از زمان طفوليت از والدين خود جدا شود. بيشترين مسائل و مشكلات كودك مطرود يا محروميت كشيده عاطفي ناشي از مناسبات نا سالم كودك و والدين است. كودكان مطرود ، اعتراض خود را به صورت رفتار ناخوشايند ، اضطراب و افسردگي ظاهر مي سازند. غالب كودكان به اعمالي  از قبيل فرار از خانه ، مدرسه ، دزدي ، لجبازي ، كتك كاري و رفتارهاي ناشايست ديگر دست مي زنند.كودكي كه به نرفت و خصومت مواجه شود ، متقابلاً نفرت خصومت تحويل خواهد داد (معظمي ، 1382 ، 12)

كودكان رانده شده ، كودكاني هستند كه با يكي از چهار وضعيت ذيل مواجه بوده اند :

1- به آنها گفته شده كه بايد خانه را ترك كنند.

 2- پس از ترك خانه ، به آنها اجازه برگشت به آنجا داده نشده است.

3- پس از فرار ، كوشش براي بر گرداندن آنان به خانه نشده است.

4- كودك سر راهي هستند يا پدر و مادر تركشان كرده اند (همان ، 13)بهرحال ، هنگامي كه كودكان و نوجوانان نتوانند با افراد خانواده رابطه درستي برقرار كنند يا با شرايط خانواده سازگار شوند ، ممكن است تنها راه را فرار از خانه تشخيص دهند. فرار از خانه ممكن است به نوعي تظاهر رفتاري و آسيب رواني محسوب شود.

موضوع كودكان خياباني به عنوان يكي از پديده هاي آسيب زاي اجتماعي ، خود معلول عوامل بيشماري از جمله عامل بيولوژيكي (مانند عقب ماندگيهاي ذهني ، معلوليتهاي جسمي ، حركتي ….)عامل خانواده (به عنوان مثال ، ازدواج ناموفق ، روشهاي نادرست تربيتي ، فقر اقتصادي ، اذيت و آزار كودكان ، وجود خانواده از هم گسيخته و نابسامان ، بيسوادي و فقدان  مهارت والد گيري فقدان ، حمايتهاي عاطفي از كودكان وجود تبعيض ) عامل اقتصادي و اجتماعي در سطح كلان (مانند تضاد و شكاف طبقاتي در جامعه ، سوء مديريتها و سياستهاي غلط اقتصادي و اجتماعي ، فقدان يا ضعف  نمادهاي حمايتي ، مهاجرت ، حاشيه نشيني ) حوادث سياسي و طبيعي مانند جنگ ، انقلابات ، بروز خشكسالي ، سيل و …مي باشد.

سازمان جهاني بهداشت برخي از عوامل مرتبط بر بروز پديده كودكان خياباني و پيامدهاي آن را مطرح كرده است كه به اختصار بيان مي شود :

1– عوامل موثر در بروز كودكان خياباني

·        ناكامي خانوادگي

·        جنگ

·        فقر

·        حوادث و سوانح طبيعي يا انساني

·        سوء استفاده توسط بزرگسالان

·        مهاجرت

·        شهر نشيني و تراكم بيش از حد

·        فرهنگ پذيري

2- عوامل مرتبط با شرايط فيزيكي بي خانماني و زندگي خياباني

·        فقر بهداشتي

·        تغذيه نامناسب

·        فقدان سرپناه

·        خشونت

·        موقعيت متزلزل و ناپايدار و اثرات آن برنامه ريزي

·        محرومين حسي

3- عوامل مرتبط با رفتارهاي مبارزه جويان جهت بقاء در خيابان

·        رفتارهاي مجرمانه

·        استثمار بوسيله بزرگترها

·        درگيري در توليد  و توزيع بازار مواد مخدر

·        گدايي

·        روسپيگري

·        خشونت

·        سوء مصرف مواد

4- عوامل مرتبط با عدم دسترسي به خدمات و منابع

·        نارسايي سرويسهاي مراقبتهاي بهداشتي  اوليه شامل واكسيناسيون

·        فقدان دسترسي به فرصتهاي تفريحي و شغلي

·        فقدان الگوهاي نقشي مثبت

مسايل بهداشتي  كه در بين كودكان خياباني وجود دارند شامل :

·        سوء تغذيه و ساير اختلالات مربوط به تغذيه

·        بيماريهاي مسري (عفوني) مانند بيماريهاي پوستي ، دستگاه تنفسي ، بيماريهاي مقاربتي

·        بيماريهاي ويروسي شامل HIV و هپاتيپ C.B.A

·        مسايل مربوط به سلامت دهان  و دندان

·        سوء مصرف مواد مضر و خطرناك

·        بارداري ناخواسته

·        صدمات بافتي و اسكلتي ناشي از اعمال خشونت

·        مسموميتهاي محيطي و صنعتي

·        اختلالات رواني

·        اختلالات خلقي و روحي ، افسردگي

·        خودكشي يا خودكشي نمايي

·        نگراني و ترس

·        اختلال خواب و تغذيه

·        اختلالات شناختي و يادگيري (2006 ، wh)

بديهي است اين پديده با توجه به ريشه ها و عوامل مرتبط به آن ضمن آنكه مي تواند خطراتي را به شرح ذيل متوجه خود كودك نمايد ، هم چنين مي تواند جامعه را از وجود نيروهاي سالم ، خلاق و پويا در روند رشد و توسعه محروم ساخته و هزينه هاي سنگيني را در ابعاد قضايي ، اقتصادي ، امنيتي ، درماني ، تربيتي به جامعه  تحميل نمايد.

اثرات زندگي در خيابان بر كودكان

·        خطرات بهداشتي و دچار شدن به انواع بيماريها

·        محروم شدن از تربيت و آموزش و پرورش

·        مورد سوء استفاده و آزار جنسي ، جسمي و عاطفي قرار گرفتن

·        دچار از خود بيگانگي شدن

·        عدم رشد و تكامل رواني – عاطفي

·        خطرات و حوادث ناشي از زندگي در خيابان مانند تصادف

·        محروم شدن از كسب مهارتهاي زندگي

·        پرداختن به تكديگري

·        گرفتار شدن در باندهاي قاچاق و تبهكار

·        مورد بهره كشي اقتصادي قرار گرفتن

·        خطر پرداختن به اعمال مجرمانه (ملكي ، 1385)

از اين رو تحقيق حاضر در صدد بررسي مهمترين ويژگيهاي كودكان خيابان ، و ايجاد اطلاعات ارزشمند جهت هر گونه برنامه ريزي و اجراي طرحهاي مرتبط براي بهبود و توانمند سازي اين گروه از كودكان در معرض آسيب ديده مي باشد.

 

 

تحقيقات در مورد کودکان خیابانی در ایران

تحقيقي تحت عنوان « بررسي عوامل موثر در بروز پديده كودكان خياباني شهر مشهد » انجام گرفت. نتايج تحقيق مبين آن است كه 66 درصد از كودكان خياباني مورد بررسي با خانواده هاي  خود در ارتباط اند و براي كسب و كار و درآمد ، امرار معاش از منزل بيرون آمده و سر به خيابان مي گذارند. تعداد 30 درصد از آنها سابقه محكوميت دارند. 41 درصد از آنها بي سواد يا سطح تحصيلات پايين داشته و 85 درصد شان مليت ايراني داشته اند. 56 درصد آناي به علت  ناسازگاري با والدين مخصوصاً بد رفتاري پدر اقدام به ترك خانه كرده اند. در مور انحراف جنسي ، 44 درصد آنها داراي اختلالات جنسي و 22 درصد آنها مورد اغفال گزارش كرده اند. 80 درصد كودكان  كم سن و سال هستند كه كمتر از 100 تومان در روز درآمد دارند(دانشگاه علوم بهزيستي  و توانبخشي ، 1381)

حسيني در پژوهشي با عنوان « وضعيت كودكان كار و خيابان در ايران » پديده كودكان كار و خيابان را در مراكز استان تهران ، مشهد ، اهواز ، شيراز و رشت مورد مطالعه قرار داده است. يافته هاي تحقيق نشان مي دهند كه عواملي چون نارسايي نهادهاي اجتماعي كننده (مثل خانواده ، مدرسه ) فقر اقتصادي خانواده هاي كودكان خياباني و ناتواني آنها در انطباق با شيوه هاي زندگي شهري ، آلودگي و آسيب زا بودن حاشيه شهرها ، فقدان نظارت كافي از سوي سازمانهاي مسئول  و الگوي نادرست كنش متقابل بين شهروندان و كودكان خياباني در بروز اين پديده موثر بوده اند (حسيني ، 1384)

در بررسي ديگر كه با هدف تحليل اطلاعات جمع آوري شده مربوط به كودكان خياباني با ترسيم سيماي باليني آن در ايران انجام گرفته ، نشانگر آن است كه حدود 88 درصد كودكان خياباني پسر و 12 درصد دختر مي باشند. 25% درصد فاقد سواد بوده و تقريباً 60درصد آنها با والدين خود زندگي مي كنند ولي 84 درصد آنها امكان دسترسي به والدين خود را دارند در مجموع 19% به معناي واقعي جزء كودكان خياباني محسوب مي شوند. 67% تبعيت ايراني داشته و 25% كودكان خياباني درآمد دارند.

از نظر سطح توانمندي هوشي 62 درصد آنان در دامنه هوشي 85 تا 115 قرار دارند. از نظر تحول يافتگي كلي حدود 2 سال و 4 ماه  تاخير را در مقايسه با سن  تقويتي دارند. شايع ترين رگه هاي خلقي آنان صرع فوبي است كه نشانه  عمده آن چسبندگي عاطفي در زندگي است. شايع ترين بيماري جسمي آنان اختلاف  پوستي و انگلي است. تقريباً 25 درصد آنان دچار سوء تغذيه مي باشند. حدود 12 درصد آنان سابقه آسيب ناشي از كودك آزاري داشته اند (سازمان بهزيستي كشور ، 1379)

عليرضا صالح در بررسي خود تحت عنوان « بررسي مقايسه اي ويژگيهاي شناختي ، رفتاري و اجتماعي كودكان خياباني و شبانه روزي تهران در سال 1379 كه به شيوه تحقيق شبه  تجربي و در قالب  توصيفي و استنباطي انجام گرفته نشان مي دهد كه ميانگين نمرات شناختي كودكان خياباني در سطح شهر از ميانگين نمرات كودكان شبانه روزي كمتر است و در سطح ويژگيهاي اجتماعي بين ميانگين نمرات كودكان خياباني و شبانه روزي در مقياس رشد اجتماعي وانيلند تفاوت وجود دار. يعني اينكه كودكان خياباني نسبت به كودكان شبانه روزي از چهره اجتماعي پايين تري برخوردارند(صالح ، 1379)

نتايج مطالعه اي كه با هدف تعيين عوامل موثر بر خود پنداري كودكان خياباني سنين 6 تا 12 سال مراجعه كننده به فرهنگسراي خواجوي  كرمان در تهران در سال 1380 انجام شده ، نشان مي دهد كه بيشترين تعداد واحدهاي مورد پژوهش (50 درصدي ) خود پنداري خيلي منفي داشته و فقط 21 درصد آنها خود پنداري خيلي مثبت داشته اند. همچنين در بررسي عوامل موثر بر خود پنداري ، يافته ها نشان داد كه بين عواملي چون جنسيت ، ميزان سواد ، ميزان درآمد ، مدت اشتغال به كار كودك ، ميزان شاد  بودن در كنار خانواده و شخص مشاور ، عكس العمل سرپرست در هنگام خطاي كودك ، داشتن وسايل ضروري زندگي ، داشتن غذا و پوشاك  كافي ، داشتن دوستان خياباني و خود پنداري واحدهاي مورد پژوهش ارتباط معناداري وجود دارد.  از اين رو كودكان خياباني از نظر تكامل جسمي و رواني در معرض خطر مي باشند (دانشگاه علوم پزشكي تهران 1381)

جامقلي به بررسي مهمترين علل بروز پديده كودكان با توجه به وضعيت سرپرستي آنها پرداخته است :

علل فرار كودكان در خانواده هاي كامل

جمعيت زياد خانواده ، فقر عاطفي موجود در خانواده ؛ تعدد زوجات پدر ، ترس از تنبيه و مجازات به دست بزرگترها بدليل انجام اعمال ضد اجتماعي و اخلاقي ، مشكلات درسي ، داشتن  نقض عضو و مورد تمسخر و استهزا قرار گرفتن توسط ساير افراد خانواده ، تجديد يا مردود شدن در درس ، فشار خانواده و اعمال نگرشهاي متعصبانه ، پايين بودن آستانه مقاومت كودكان در مقابل فشارها ، اعتياد يكي از والدين ، تمايل براي استقلال  فردي و تلاش براي اشتغال

علل فرار در خانواده هاي تك سر پرست تحت تكفل پدر

عدم تسلط سرپرست به هدايت و حمايت كودك ، فقر اقتصادي ، فشار رواني ناشي از بروز پديده طلاق و خلاء ايجاد شده همسر گزيني سريع

علل فرار در خانواده هاي تك سرپرست تحت تكفل مادر

فشارهاي مضاعف سرپرستان سببي يا نسبي داراي حق حضانت ، احصان حقارت كودك در جمع شبه خانواده موجود ، فاششدن راز كودك در بين اهالي محل و گروه همسالان و تشديد احساس حقارت موجود به طور به زعم محقق ، گروه كودكان افرادي هستند درون گرا،^ داراي علايم روان نژندي بدون روان پريشي با تمايل به انكار حقيقت و واقعيت . مطلب مهم وجود علايم روان نژندي نظير اضطراب ، افسردگي ، انزوا ، گوشه گيري ، پرخاشگري بيش از ساير همسالان در كودكان خياباني است (جانقلي 1382)

سنجر در بررسي اي تحت عنوان م علل فرار نوجوانان از خانه » كه به شيوه پيمايشي از 50 نفر بين 12 تا 18 سال انجام داده ، نشان  مي دهد كه فقر مالي و فرهنگي ، كم محبتي ، سختگيري ، تبعيض ، عدم تفاهم با افراد خانواده ، خشونت هاي خانوادگي ، دعواهاي تمام نشدني پدر و مادر يا سرپرستان ، خلافكاري افراد خانواده در فرار نوجوانان از خانه موثر است(سنجر ، 1382)

خامسان در مطالعه اي با عنوان  «بررسي پيرامون مساله كودكان خياباني » در شهرستان بيرجند مشخص ساخت كه فقر اصلي ترين علل بوجود آورنده كودكان خياباني است. اكثر كودكان  خياباني تحصيل را رها كرده و بر كسب درآمد مي پردازند.  مهاجرت و حاشيه نشيني تاثير زيادي بر مساله كودكان خياباني دارد. اكثر كودكان از خدمات  اجتماعي برخوردار نبوده خانواده هاي آنان تحت پوشش حمايتهاي اجتماعي نيستند و اكثر آنها از خانوارهاي پر جمعيت هستند(خامسان 1379)

 

تحقيقات در مورد کودکان خیابانی درخارج

اكثريت 9/56 درصد از 260 كودك خياباني مصاحبه  شده ، كودكان از خيابان بودند. كودكاني كه در خيابان كار مي كردند و مي خوابيدند . 31 درصد از كودكان خياباني ، خانه اي داشتند كه شب به آن جا برگردند. اكثريت آنها حداقل با يكي از والدين بيولوژيكي خود زندگي مي كردند . 4/31 درصد از كودكان در خيابان (on the street) در خيابان كار مي كردند و مي خوابيدند 12 درصد از كودكان هم در خيابان و هم در خانه مي خوابيدند. اين مطالعه نتايج ساير مطالعات را كه اكثريت كودكان خياباني (5/39 درصد ) بين 1 تا 3 سال را در خيابان سپري كردند. 9/23 درصد بين نيم تا يكسال 5/18 درصد زير نيم سال ، 9/11 بين 4 تا 6 سال ،  1/4   درصد بين 7 تا 10 سال و ½ درصد هم بالاي 11 سال در خيابان بودند. نزديك به 47 درصد از كودكان مورد مطالعه گدا، 7/14 درصد فروشنده ، 2/21 درصد نگهبان ماشين ها و 1/4 درصد هم محافظ والدين نابينا بودند.

3/62 درصد از كودكان خياباني گزارش كردند كه آنها غذاي مورد نيازشان را با درآمد خودشان خريداري كردند. كمي نزديك به 18 درصد از باقيمانده غذاي رستورانها استفاده مي كردند.  2/9 درصد به صورت تصادفي غذا گيرشان مي آمد و 1/9 درصد هم در خانه غذا مي خوردند. 9/60 درصد از كودكان گزارش كردند كه آنها در آمدشان را براي تهيه غذا ، 2/14 درصد براي  خريد لباس و 7/22 درصد هم براي انجام مخارج خانه هزينه مي كنند. بالاي 5/25 درصد از كودكان خياباني هرگز به مدرسه نرفته بودند . نزديك به 20 درصد از آنان تحصيل در حد بسيار پايين ابتدايي و 2/38 درصد تحصيلات بالاتر از ابتداييي داشتند. نزديك به 9 درصد بين 1 تا 2 سال در مقطع دبيرستان و 8/4 درصد نيز بين 3 تا 4 سال از مقطع دبيرستان بودند. كودكاني كه هم در خانه و هم در خيابان و مي خوابيدند ، به احتمال بيشتر از ساير گروهها مشروبات مصرف مي كردند. كمي بيشتر از ¼ (2/26 درصد ) از كودكان خياباني گزارش كردند كه روابط جنسي در 6 ماه گذشته داشتند. در بين آنهايي كه تجربه روابط جنسي در 6 ماهه گذشته داشته اند ، 8/73 درصد يك شريك  جنسي و بقيه دو شريك جنسي يا بيشتر داشتند. بيشتر از نيمي (6/56 درصد ) از كودكان خياباني با موضوع آزار جنسي مرتبط بودند در مورد اين موضوع كه دريافت آنها از زندگي در خيابان چگونه است ؟ 5/28 درصد از كودكان ، از زندگي در خيابان احساس نا اميدي مي كردند . آنها بيان مي كردند كه انتخاب ديگري جزء زندگي در خيابان نداشتند. آنها به تعدادي از عوامل جهت زندگي در خيابان اشاره كردند از جمله كسب درآمد ، يتيم بودن ، آزار توسط ناپدري ، نا مادري يا بعضي از وابستگان ، حمايت و مراقبت ناكافي خانواده يا مراقبين و نيز فشار گروه دوستان مي باشد. (2001 ، unicef)

مطالعه اي بر روي كودكان خياباني از 70 محله در كاتماندو و 19 محله در پوكارا (pokara) انجام شده كه شامل دوره گردها ، باربرها ، راهنماها ، گدايان ، كارگران ، كارگران تجارت جنسي و مجرمين از نوع كودك خياباني بودند .

طبق اين مطالعه 8/31 درصد از پسران و 6/21 درصد از دختران درگير فعاليت جنسي بودند. بر اساس اين مطالعه ، اگر چه پاسخگويان ، اطلاعات پايه اي درباره HIV و ايدز داشتند اما دانش عملي و كاربردي آنها درباره شيوه هاي انتقال و اقدامات پيشگيرانه محدود و مبهم بوده است. در مجموع 73 درصد از پسران و 76 درصد از دختران مي دانستند كه شخص مي تواند مبتلا به ويروس HIV و ايدز از طريق داشتن روابط جنسي بدون محافظت باشد. تنها 9/40 درصد از پسران به صورت مدام از كاندوم در روابط جنسي با شركاي متنوع خود استفاده مي كردند. 71 درصد از پسران و 76 درصد از دختران از اينكه شخص مي تواند از طريق استفاده از سرنگ در تزريق ، آلوده شوند آگاه بودند.

مطالعه  نشان داده است كه شناخت و آگاهي  از حذف اعتقادات نادرست يا نگرش ضعيف ناشي نمي شود. كودكان مورد مطالعه هنوز اعتقاد دارند كه آنها قادرند درباره اينكه آيا شخص مبتلا به HIV  است يا خير از طريق ديدن چهره او قضاوت كنند همچنين معلوم شد كه كودكان خياباني مصرف كننده مواد مخدر معمولاً با اينكه مي دانند نبايد از سرهنگ به صورت مشترك استفاده كنند باز  به اين امر مبادرت  مي ورزند(peoples Daily online:2008)

اوكيايي (Okyay) و همكاران او در مطالعه « يك مطالعه توصيفي از كودكان خياباني در يك شهر جنوبي تركيه » ويژگيهاي جمعيتي شناختي – اجتماعي و ميزان  وقوع ابتلا به هپاتيت ب در بين 52 كودك خياباني اداما (Adana) در شهر جنوب تركيه را مورد بررسي قرار دادند. نتايج مطالعه نشان داد كه سطح تحصيلي كودكان و والدين پايين بوده است ، ميانگين سني آنها 14 سال مي باشد و سلامت جسمي 35 كودك مثبت بوده است. واكس زدن كفش (22درصد )فروش چيزهاي مختلف (22درصد )جمع  كردن زباله (33 درصد ) از عمومي ترين و شايع ترين انواع فعاليتهاي كاري آنها بوده است. 35 درصد اشاره كردند كه در معرض خطر حمله و تهاجم هستند 60 درصد به لحاظ جنسي آزار ديده بودند. 30 نفر در معرض خشونت جنسي بودند. 40 درصد از آنها درگير جنگ فيزيكي و 4 درصد نيز در نتيجه مبارزه مجروح شده بودند. 19 درصد از كودكان ، جزء مصرف كننده هاي سنگين يا متوسط سيگار بودند. كودكاني كه در خيابان كار مي كنند ، كودكاني هستند كه قسمتي از روزشان را كار مي كنند. براي اينكه بتوانند به درآند خانواده كمك كنند يا آنكه نيازهاي مالي خودشان را برآورد كنند و به صورت كم و بيش به خانه بر مي گردند. آنها هنوز با خانواده در ارتباط هستند. هر چند كه بخش قابل توجهي از روز را در خيابان و بدور از حنايت خانواده سپري مي كنند يا دور از محيطي كه در آن زندگي مي كنند. كودكاني كه در خيابان كار يا زندگي مي كنند در معرض مواجه شدن با خشونت ، آزار جنسي ، مصرف مواد مخدر ، ابتلا به بيماريهاي عفوني از جمله HIV و هپاتيت B هستند. در طي روز ،91 درصد آنها براي اقامت نداشتند. 55 درصد براي 5 سال يا بيشتر در خيابان بودند.  29درصد براي 2 تا 4 سال ، 16 درصد براي كمتر از 2 سال تجربه زندگي در خيابان را داشتند.

مطالعه اي بر روي كودكان خياباني را داشتند.

مطالعه اي بر روي كودكان خياباني آلبانيايي نشان مي دهد كه اين كودكان با مشكلات زيادي مواجه هستند بنابراين نياز زيادي به كمك دارند. در حاليكه  كار و زندگي در خيابان  ، كودكان را در معرض عناصر محيطي خشن و سخت (مانند سرما و باران و خشونت فيزيكي و روان شناختي ) قرار مي دهد. طبق مطالعه ديدگاه جهاني ، 80 درصد از كودكان گزارش كردند كه خشونت فيزيكي را در خيابان  تجربه كردند. در مورد آنهايي كه در خيابان كار يا گدايي مي كنند ، مي دانيم كه اين كودكان استثمار و داد و ستد مي شوند. از كودكان مورد مصاحبه 94 درصد بين  10 تا 14 سال سن داشتند. بيشتر از نيمي از آنها ، كار را قبل از 10 سالگي شروع كرده بودند. فقر خانواده يكي از عوامل مهمي بوده است كه ر گدايي يا در كار كودكان خياباني  موثر بوده است. بيشتر از 80درصد كودكان  خياباني بيشتر اوقات روز كار مي كنند از اين رو ترك تحصيل در بين آنها بسيار بالاست هر چند كه بسياري از آنها تمايل زيادي به حضور در مدرسه داشتند .

كرال و همكاران او در تحقيقي كه به منظور ارزيابي  شيوع رفتارهاي پر خطر جنسي (ايدز ) و سوء مصرف مواد در بين نوجوانان فراري و رانده شده در سانفرانسيكو ، دنور و نيويورك به شيوه تحقيق پيمايشي و بر روي 775 نفر از نوجوانان خياباني در طي سالهاي 1992 تا 1993 انجام دادند به نتايج زير دست يافتند:

نزديك به 98 درصد از نوجوانان مورد مطالعه درگير روابط جنسي بودند. 23 درصد جمعيت مورد مطالعه اعلام كردند كه جنس خود را در قبال دريافت پول مبادله مي كنند در حاليكه اين ميزان براي دختران معادل 14 درصد بوده است. 97 درصد جمعيت مورد مطالعه ، الكل و مواد مخدر مصرف مي كردند و 21 درصد مواد تزريق مي كردند. به طور كلي ، 75 درصد از افراد مورد مطالعه ، رابطه جنسي را گزارش كرده بودند در حاليكه اكثريت آنها تحت تاثير مصرف الكل و يا ساير مواد مخدر بودند.

در مطالعه ديگري كه با هدف بررسي شيوع خطرات روابط جنسي در بين جوانان فاقد خانه در گروه سني 22-15 سال انجام شده مشخص شد كه : 7/58 درصد از پسران و 6/75 درصد از دختران داراي رابط جنسي مخالف هستند  از پسران و نيمي از دختران از شيوه هاي پيشگيري از حاملگي استفاده نمي كردند. بيش از  آنها تاريخچه اي از روابط جنسي براي بقاء يا دريافت پول ، مواد ، مسكن  و مواد مخدر داشتند.

بارون و كندلي ، مطالعه ايي در خصوص بررسي اثرات تهديد مجازات رسمي بر رفتار مجرمانه جوانان خياباني و مطرود انجام دادند تا دريابند كه چگونه اين تهديدها تحت تاثير فعاليتهاي زندگي كودكان خياباني  و ساير عوامل مربوط به آن قرار مي گيرد. نتايج مطالعه آنها نشان مي دهد در حاليكه بسياري از جوانان خياباني از هنجارها و قواعد رسمي مي‌ترسند ، اما متخلفين حرفه‌اي و با سابقه ، ترسي از اين قواعد و مقررات ندارند و عموماً ترسشان به وسيله عواملي چون فقر ، مصرف مواد ، ارتباط با دوستان مجرم و خلافكار و فشارهاي هنجاري نادرست كاهش مي‌يابد . مطالعه بيانگر آن است كه جوانان متخلف ، كاملاً در شيوه‌هاي زندگي خود غوطه‌ورند و از دوستان خلافكار و مواد تغذيه مي‌شوند و از جامعه متعارف و معمولي كناره‌گيري مي‌كنند (1998 : baron sw and kendely lw)

 

 

مروري بر تئوريهاي جامعه شناختي

با توجه به تعريفي كه از من مفهوم نابهنجاري اجتماعي در مقدمه تحقيق بدان اشاره شد و با فرض پذيرش كجرو بودن كودكان خياباني از اين جهت كه شيوه زندگي آنان برخلاف شيوه معمول و پذيرفته جامعه ، چه از حيث نحوه امرار معاش و كسب درآمد (مانند پاك كردن شيشه ماشين ، واكس زدن كفش ، آدامس فروشي و …) و چه به لحاظ گذراندن بخش اعظم زندگي در خيابان در عوض حضور در كانون خانه و خانواده مي‌باشد ، تئوريهاي جامعه‌شناسي (با توجه به تعلق هر كدام از آنها به مكاتب گوناگون) افق جديدي را در اين زمينه پيش رويمان باز خواهند نمود كه در اين بخش به تعدادي از آنها اشاره مي‌كنيم .

3-1- نظريه يادگيري اجتماعي

نظريه يادگيري اجتماعي ، كج‌رفتاري را نتيجه يادگيري هنجارها و ارزشهاي انحرافي به ويژه در چارچوب خرده فرهنگها و گروههاي همسالان مي‌داند . سادرلند به عنوان مهمترين نظريه‌پرداز اين چارچوب ، معتقد است كه افراد به اين علت كجرفتار مي‌شوند كه تعداد تماسهاي غير انحرافي شان است . از ديد سادرلند ، جنايت و انحراف از طريق انتقال فرهنگي در گروههاي اجتماعي رخ مي‌دهد . البته نظريه سادرلند تكميل كننده نظريه شاو و مك كي مي‌باشد كه مساله يادگيري در محيط اجتماعي آلوده به فساد را مطرح مي‌كند (ممتاز ، 1381 : 89-90) . سادرلند در سطح تعامل اجتماعي مدعي شد كه افراد به همان شيوه‌اي كه ياد مي‌گيرند از قوانين تبعيت كنند ، به همان شيوه هم ياد مي‌گيرند كه كجرفتار شوند (سروستاني ، 1383 : 16)‌

البته در چارچوب نظريه يادگيري اجتماعي ، نظريات ديگري نيز مطرح شد كه با تاكيد بر جنبه‌هاي ديگري ، سعي در رفع نقايص نظري سادرلند نمودند كه به تعدادي از آنها اشاره مي‌كنيم .

گليزر در انتقاد به نظريه ماشين انگارانه سادرلند كه بر اساس آن قابليت‌هاي تصميم‌سازي و پذيرش فرد را ناديده مي‌گيرند ، معتقد است كه تعامل با كجرفتاران (واقعي يا مجازي) به خودي خود ضرري ندارد ، مگر اينكه به حدي برسد كه فرد خود را با كجرفتاران يكي بداند و از آنها هويت بگيرد (همان ، 17) . همچنين رابرت برگس و ايكرز بر اساس نظريه تقويت در روان‌شناسي كه مي‌گويد ، «ادامه يا توقف هر نوع رفتاري بستگي به تشويق يا مجازات دارد» ، نظريه سادرلند را مورد سوال قرار داده‌اند . به بيان ديگر اين دو مدعي‌اند كه صرف پيوند با كجرفتاران ،كسي را كجرفتار نمي‌كند بلكه همين افراد كجرفتاري را در صورتي كه نسبت به همنوايي ـ با تعداد فراواني و احتمال بيشتر رضايت بخش‌تر باشد ، به همنوايي ترجيح خواهند داد (همان ، 18) .

نظريه كنترل اجتماعي

فرض اصلي در اين نظريه آن است كه هم چنانكه فرويد گفته ، افراد به طور طبيعي تمايل به كجرفتاري دارند و اگر تحت كنترل قرار نگيرند ، چنين مي‌كنند و كجرفتاري اشخاص بيش از آنكه ناشي از نيروهاي محرك به سوي نابهنجاري باشد ، محصول عدم ممانعت است (سروستاني ، 1383 : 119) نظريه كنترل اجتماعي ، كجرفتاري را نتيجه نبود نظارت اجتماعي مي‌داند . به عبارت ديگر ، اين نظريه اعتقاد دارد كه كجرفتاري را نتيجه نبود نظارت اجتماعي مي‌داند . به عبارت ديگر ، اين نظريه اعتقاد دارد كه  كجرفتاري اشخاص پيش از آنكه ناشي از نيروهاي محرك به سوي نابهنجاري باشد َ، محصول عدم ممانعت است . هيرشي به عنوان مهمترين نظريه پرداز اين مكتب ، موضوع پيوند اجتماعي را مطرح مي‌سازد و معتقد است كه كجرفتاري زماني واقع مي‌شود كه پيوند ميان فرد و جامعه ضعيف باشد (ممتاز ، 1381 : 120) هيرشي چهار جزء اصلي پيوند شخص با جامعه را كه مانع كجرفتاري مي‌شود را بيان كرده است كه :

ـ وابستگي (attachment) يا داشتن تعلق خاطر نسبت به افراد و نهادها در جامعه يكي از شيوه‌هاي پيوند فرد با جامعه است و به علت وابستگي اجتماعي ، اين احساس در فرد به وجود مي‌آيد كه به انتظارات و خواسته‌هاي ديگران پاسخ دهد و رفتارشان باعث ناراحتي و شرمندگي اقوامشان نشود .

ـ تعهد (commitment) : افراد در جامعه به منظور دستيابي به اهداف و كسب منزلت و حسن شهرت ، وقت و انرژي خود را صرف مي‌كنند و به فعاليتهاي متداول زندگي روزمره متعهدند و از كجرفتاري مي‌پرهيزند تا موقعيت‌هايي را كه به دست آورده‌اند حفظ كنند .

ـ درگيري (involvement) : بيشتر افراد در طول زندگي روزمره خود زمان و انرژي محدودي دارند . درگيري در امور زندگي روزمره به وقت زيادي نياز دارد و خود باعث محدود شدن رفتار مي‌شود . افراد بيكار و بيهوده ، وقت بيشتري براي هنجارشكني دارند در حالي كه كسي كه كار مي‌كند ، خانواده‌اي تشكيل داده و سعي مي‌كند در حرفه خود موفق باشد ، وقت و انرژي براي ارتكاب جرايم ندارد .

ـ اعتقاد (belief) : هيرشي معتقد است كه ميزان اعتقاد افراد به هنجارهاي اجتماعي و رعايت قوانين متفاوت است . هر چه اعتقادات افراد ضعيف‌تر باشد ، بيشتر احتمال دارد كه هنجارشكني كنند . بنابراين انحراف به علت فقدان اعتقاد به اعتبار هنجارها و قوانين واقع مي‌شود (ممتاز ، 1381 : 120-121 ، سروستاني ، 19-20) .

نظريه فشار

سوال اصلي در اين نظريه آن است كه چرا مردم كجرفتاري مي‌كنند و پاسخ كلي اين است كه عواملي در جامعه وجود دارد كه برخي مردم را تحت فشار قرار مي‌دهند و آنان را مجبور به كجرفتاري مي‌كنند .

به زعم مرتن ، جامعه فرد را به كجرفتاري وادار مي‌كند . به بيان او ، كجرفتاري حاصل ساختار خاصي است كه افراد را به كجرفتار شدن مجبور مي‌كند . از ديد او ، انواع رفتارهاي انحرافي حاصل شرايط بي‌هنجاري جامعه است . او مي‌گويد كه فرد در نتيجه اجتماعي شدن ، هدفهاي مهم فرهنگي و نيز راههاي دستيابي به اين هدفها را كه از نظر فرهنگي مورد قبول باشند ، فرا مي‌گيرند . هرگاه راههاي مورد قبول دستيابي به اين هدفها براي فرد فراهم نباشد و او ناچار شود راههاي ديگري را در پيش بگيرد ، ممكن است رفتارهايي از فرد سر بزند كه به انحراف اجتماعي منجر گردد .

چهار نوع رفتار انحرافي در اين فرآيند :

1- نوآوري (innovation) هنگامي رخ مي‌دهد كه افراد مترصد رسيدن به هدفهاي مشروع باشند ولي راههاي استفاده موثر از وسايل پذيرفته شده برايشان مسدود باشد مانند دستبرد زدن به بانك

2- مراسم گرايي (Ritualism) : هنگامي مطرح مي‌شود كه هدفهاي پذيرفته شده مجال چنداني براي فعاليت پيدا نمي‌كنند ، اما وسايل مشروع رسيدن به اين هدفها صميمانه دنبال شود .

3- كناره‌گيري (Retreatism) : وقتي فرد به دليل شرايط محدود و يا عدم شايستگي خود نتواند به هدفهاي تعيين شده فرهنگي و نيز به وسايل دستيابي به آنها برسد ، كناره‌گيري اختيار مي‌كند ، مانند شخص الكلي كه زندگي در تنهايي و انزوا  را بر زندگي با خانواده ترجيح مي‌دهد .

4- طغيان و سركشي (Rebellion) : اين رفتار بحراني وقتي رخ مي‌دهد كه شخص به اين نتيجه برسد كه جامعه موانعي را بر وي تحميل مي‌كند كه مانع نيل او به هدفهايش مي‌شود . از اين رو شخص مزبور بر عليه جامعه موانعي را بر وي تحميل مي‌كند كه مانع نيل او به هدفهايش مي‌شود . از اين رو شخص مزبور بر عليه جامعه طغيان و سركشي مي‌كند و درصدد دگرگوني هدفهاي خود بر مي‌آيد و مي‌كوشد تا وسايل موجود براي رسيدن به آنها را نيز تغيير دهد (سروستاني ، 1383 : 12-13 ، 128-130) .

نظريه اصالت ساخت و كاركرد

اين نظريه جامعه را يك نظام پيوند خورده و منسجم در نظر مي‌گيرد كه از طريق ارزشهاي مشترك و توافق جمعي مردم در مورد آنها ثبات خود را حفظ مي‌كند . اين نظريه به چگونگي شكل گرفتن الگوي نقشها ، پايگاهها ، سازمانها و نهادها توجه دارد و مي‌خواهد بداند كه از طريق كاركرد اين ابعاد چگونه نظام اجتماعي حفظ مي‌شود و دوام مي‌آورد . از اين ديدگاه نهادهاي اجتماعي با يكديگر رابطه دارند و در تغييري كه در هر يك از آنها پديد آيد مابقي را تحت تأثير قرار مي‌دهد .

ـ دور كيم از جمله نظريه پردازان قرن 19 است كه بر تحليل كجرفتاريها از ديدگاه جامعه‌شناسي پرداخته است و كانون توجه خود را تغيير ساخت اجتماعي از حالت انسجام مكانيكي به انسجام اورگانيكي قرار مي‌دهد . بر اين عقيده است كه كجرفتاري هر چند در همه جوامع اتفاق مي‌افتد اما شكل مدرن آن خاص جامعه مدرن با انسجام اورگانيكي است كه عمدتاً در قالب حالت آنومي به عنوان يك بيماري مدرن ظاهر مي‌شود . يعني رشد سريع اقتصاد مدرن بدون رشد نيروهاي تنظيم‌كننده آن واقع شده است . كجرفتاري از ديدگاه دور كيم عملي است كه «بعضي از احساسات جمعي را جريحه دار مي‌كند » (ممتاز ، 1381 ، 51)

اثبات گرايي به دو بعد اصلي توجه داشت :

اول اينكه ، رفتار انسان كاركرد نيروهاي بيروني است كه فراتر از اختيار فرد هستند . بعضي از اين نيروها اجتماعي‌اند ، مانند طبقه و ثروت و برخي يا تاريخي هستند ، مانند قحطي ، جنگ و از اين قبيل .

دوم نيروهاي شخصي و رواني مانند ساخت مغزي فرد ، توانايي ذهني و چگونگي ساخت جسماني او كه همگي بر رفتار تاثير مي‌گذارند . ( ممتاز ، 1381 : 28)

نظريه انگزني

نظريه انگزني كه رويكرد كنش متقابل هم ناميده مي‌شود عموماً به پيامدهاي تعامل بين كجرفتار و جامعه همنوا به ويژه عوامل رسمي كنترل اجتماعي مي‌پردازد . انگ‌زني نظريه‌اي فرآيندي است و تحليل هاي آن بر واكنش هاي ديگران – كساني كه قدرت تعريف رفتار كسي و انگ زني به او را دارند- نسبت به افراد يا كنش ها و ارزيابي منفي از آن متمركز است و دو جزء عمده دارد :

1_ تعريف كجرفتاري  2- پيامدهاي اعمال كنترل اجتماعي در مورد آنان كه كجرفتار تعريف شده اند. اينن نظريه كجرفتاري را مفهومي ساخته جامعه مي داند ، يعني گروهي در جامعه با تصويب قوانيني كه تخطي از آن ها كژرفتاري محسوب مي شود مفهوم كجرفتاري را مي سازند. از اين منظر كجرفتاري ويژگي رفتاري كه انجام شده نيست  بلكه نتيجه اعمال قوانين و مجازاتهاي مربوطه در مورد فردي است كه آن رفتار را انجام داده است. كجرفتار كسي است كه اين انگ (انگ كجرفتاري ) به طور موفقيت اميزي در مورد او به كار رفته و كجرفتاري عملي است كه ديگران آن را چنين تعريف كرده باشند (سروستاني ، 1383 :25)

بكر- يكي از نظريه پردازان عكس العمل اجتماعي- سعي مي كند نشان دهد كه بر چسب خوردن يك جريان اجتماعي رواني است كه بر تصوير فرد از خود تاثير مي گذارد و به تدريج تعهدي آگاه به اين عمل شكل مي گيرد . نفس (self) يا خود از اين ديدگاه يك پديده اجتماعي محسوب مي شود كه در درون جامعه شكل مي گيرد. چگونگي نگرش ما به خودمان و اعمالي كه انجام  مي دهيم تحت تاثير عكس العمل ديگران به ما قرار داد. اگر ديگران ما را متفاوت در نظر گيرند  ما هم خود را متفاوت خواهيم پنداشت و رفتار متفاوتي نشان خواهيم داد.

در همين راستا مفهوم كجرفتاري نسختين و دومين را مورد تاكيد قرار مي دهد . از ديدگاه لمرت كجرفتاري   نخستين مي تواند در سطح وسيعي از زمينه هاي اجتماعي ، فرهنگي و رواني واقع گردد كه اصولاً تاثيري حاشيه اي در ساختار رواني افراد به جاي مي گذارد و باعث سازماندهي مجدد نفس نمي گردد و گرايش فرد را در ايفاد نقشهاي اجتماعي تحت تاثير قرار نمي دهد.

اما كجرفتاري دومين خود را در وضعيت كاملاً متفاوتي نشان مي دهد. اين زماني است كه فرد كجرو محسوب شده بر چسب مي خورد و در نظر جامعه فردي متفاوت از ديگران به حساب مي آيد. در اين شرايط كه فرد بر چسب يا انگ كجرو را با خود دارد ، ايفاي نقشهاي اجتماعي او تحت تاثير قرار مي گيرند. يعني فرد انگ خورده براي دفاع از خود يا انطباق با شرايط جدي ناچار است رفتار ديگري را در پيش بگيرد بنابراين زماني كه كجرفتاري كشف گرديد و فرد به عنوان كجرو بر چسب خورد ، تعهد فرد به كجرفتاري در اثر فشارهاي ناشي از اين بر چسب بيشتر مي شود ، يعني فرد بر چسب خورده بيش از فرد بر چسب نخورده به سوي كجرفتاري سوق پيدا مي كند (ممتاز ، 1381-114-113)

بديهي است كه هر يك از اين تئوريها اعم از ساخت گرايا يا نماد گرا به تناسب تعريف خود از جهان ، انسان و واقعيت اجتماعي به بررسي مسائل اجتماعي مي پردازند. به عنوان مثال كساني كه از ديدگاه واقعيت گرايا ساخت گرا به مسايل اجتماعي  مي نگرد بيشتر با روش هاي علت كوانه به تحليل عوامل اجتماع- عيني و ساختاري مسايل اجتماعي در سطح كلان توجه دارند در حاليكه محققان داراي ديدگاههاي خرد ، فرد گرا و نماد گرا بيشتر به مباني ذهني و الگوهاي كنشي افراد توجه مي نمايند و مسايل اجتماعي را در ارتباط با ويژگيهاي فردي و ذهني افراد در سطح خرد مورد تحليل قرار مي دهند.

 

 

 

 

نتيجه گيري

پديده كودكان خياباني يك مساله جهاني است . برابر برآورد سازمان جهاني دفاع از حقوق بشر در حدود 100 ميليون كودك در سراسر جهان در خيابان كار و زندگي مي كنند. آنها براي زنده ماندن به كارهاي گوناگون از جمله گدايي ، فروشندگي و تن فروشي مشغول اند. اين كودكان ، آسيب پذيرترين بخش جامعه اند كه قادر به دفاع از خود نيستند و نياز به حمايت بزرگسالان دارند.

با توجه به تعريفي كه در مقدمه تحقيق ارائه  شد ، كه بر اساس آن ، مساله اجتماعي به عنوان جنبه اي از جامعه تعبير مي شود كه مردم نگران آن هستند و يكي از زمينه هايي است كه مردم دوستي دارند تغيير كند ، اين پديده در ایران بويژه در مركز آن ، با توجه به حضور اين كودكان در خيابانهاي سطح شهر كه به اشكال مختلف اعم از فروش آدامس ، روزنامه ، گل ، دستمال كاغذي ، واكسي و …نمود پيدا مي مكند و سبب آزردگي خاطر و دغدغه وجود جمع كثيري از مردم نوع دوست و با فرهنگ ایران شده است ، مي توان در زمره يكي از مهمترين آسيبهاي اجتماعي با روند افزايشي كه متاثر از ساير عوامل و زمينه هاي اجتماعي ، فرهنگي و اقتصادي و سياسي جامعه است ، قرار گيرد.

نكته قابل ذكر در باب مساله كودكان خياباني در ايران مطرح مي باشد كه مساله كودكان خياباني بر حسب درجه و شدت اهميت آسيب هاي اجتماعي هنوز تبديل به يك بحران ملي نشده است و قابل كنترل و ساماندهي مي باشد مگر در كلان شهرهايي چون تهران.

اصولاً وجود كودكان خياباني در جامعه نشان دهنده اين است كه جامعه حالت كار كردي خود را از دست داده است. جامعه كار كردي جامعه است كه تمام بخش هاي آن با هماهنگي كار كند. منظور از جامعه غير كار كردي ، آن است كه يك يا چند بخش آن البته (البته از لحاظ ساخت اجتماعي مورد نظر )بدرستي و با هماهنگي ساير بخش ها كار نكند. زماني كه بخشهايي  از جامعه دچار حالت عدم كاركرد صحيح شود و تعادل در بسياري از بخشهاي اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي و سياسي و جمعيتي به وضوح و فراواني به چشم مي خورد و مي تواند منجر به ظهور و برو انواع آسيبهاي اجتماعي از جمله كودكان خيابان شود. پرویز شیرازی

 فهرست منابع

1- احمدي ، حسن و نيك‌چهر محسني (1378) روان‌شناسي رشد . تهران : انتشارات جيحون

2- احمدي ، حيب (1384) جامعه‌شناسي انحرافات ، تهران ، انتشارات سمت

3- بيكر ، ترزال (1377) نحوه انجام تحقيقات اجتماعي ، ترجمه هوشنگ نايبي . تهران:‌ انتشارات روش

4- توسلي ، غلام‌عباس (1382) مشاركت اجتماعي در شرايط جامعه آنوميك . تهران : انتشارات دانشگاه تهران

5- جانقلي ، مصطفي (1382) وضعيت كودكان و نوجوانان خياباني در تهران ، مجموعه مقالات اولين همايش ملي آسيبهاي اجتماعي در ايران . تهران : انتشارات انجمن جامعه‌شناسي ايران ، جلد پنجم

6- حسيني ، سيد حسن (1384) وضعيت كودكان كار و خيابان در ايران ، فصلنامه رفاه اجتماعي ، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي . شماره 19

7- خامسان ، جواد (1379) دفتر آسيب‌ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي كشور

8- كرلينجر ، فرد ، آن (1376) مباني پژوهش در علوم انساني . جلد اول . مترجم حسن پاشايي و جعفر زند . تهران : انتشارات آواي نور

9- ممتاز ، فريده (1381) انحرافات اجتماعي . تهران : شركت سهامي انتشار

10- ملكي ، قاسم (1385) كودكان و نوجوانان خياباني . تهران : انتشارات اييژ

11- معظمي ،‌شهلا (1382) فرار دختران چرا ؟ تهران : نشر گرايش

12- صديق سروستاني ، رحمت‌الله (1383) آسيب‌شناسي اجتماعي . تهران :‌انتشارات دانشگاه تهران .

13- صالح ، عليرضا (1379) بررسي ويژگيهاي شناختي ، رفتاري و اجتماعي كودكان خياباني و شبانه‌روزي تهران . روسپيگري ، كودكان خياباني ، تكندي و مقالات اولين همايش ملي آسيب‌هاي اجتماعي در ايران . انتشارات آگه .

14- شاوردي ، تهمينه (1383) نگاهي به وضعيت كودكان خياباني ،روسپيگري ، كودكان خيابان و تكدي . مقالات اولين همايش ملي ‌آسيب‌هاي اجتماعي در ايران . انتشارات آگه .

15- دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي (1381) پايان نامه كارشناسي ارشد . دانشكده مددكاري اجتماعي .

16- رفيعي ، حسن (1380) مشكل اجتماعي ، دستور كار نظام رفاه اجتماعي . سال اول . شماره يك

17- شيخي ، محمدتقي (1382) جامعه‌شناسي مسائل اجتماعي ، مددكاري ، تهران : انتشارات وير

18- عبداللهي ، محمد (1381) آَسيب‌هاي اجتماعي و روند تحول آن در ايران . جلد يكم ، تهران انتشارات آگه

19- روشن ، رسول (1379) بررسي خصوصيات زيستي ، رواني اجتماعي كودكان خياباني ايران . سازمان بهزيستي كشور

20- سيف‌اللهي ، سيف‌الله (1381) جامعه‌شناسي مسائل اجتماعي ايران . تهران : انتشارات جامعه پژوهان سينا

21- سنجر ، هما (1382) علل فرار نوجوانان از خانه . مجموعه تحقيقات علوم انساني . انتشار روابط عمومي شوراي فرهنگي ـ اجتماعي زنان

 

منابع خارجي

1. Turkmen, munevver and etal (2004) A descriptive study on street children living in a southern city of turkey. The Turkish of pediatrics. Volume 24 . Number 2, F

2. People’s Daily online (2006) Nepali street children face greater risk of HIV infection.

3. plight recognized by study (2008) http//www.merro.world vision.org.

4. Baron, Sw, Kennedy LW (1998) Deterrence and home less male street youth. Canadian journal of criminology. 40(1)

5. Kral AH molnar BE and etal (1997) perevalence of sexual risk behavior and substance use among runaway and home less adolescent’s in sanfrancisco 109 -112

6. Halcon ll, lifson AR (2003) prevalence and predictors of sexual risks among homeless youth. Journal of youth and alolescence – 71-80.